اثبات وجود زمان
توضيح اينكه اساسا ما از كجا میگوئيم زمان وجود دارد ، از راه حركت
وجود زمان را كشف میكنيم . مثلا يك مسافت معينی از تهران تا اصفهان را
در نظر بگيريد كه دو اتومبيل يكی با سرعت 60 و ديگری 120 كيلومتر از يك
شهر به طرف شهر ديگر حركت میكنند . يكی اين فاصله را در 4 ساعت و
ديگری در 8 ساعت طی میكند در حالی كه هر دو با هم حركت كرده و يك
مسافت واحد را پيموده اند و يا اينكه فرض كنيم يك اتومبيل يك روز 3
ساعت راه را با سرعت 120 به پيمايد و روز ديگر همان اتومبيل 3 ساعت با
سرعت 60 كيلومتر حركت كند ، در اين دو مثال میبينيم در اولی دو امتداد
مسافت با يكديگر برابرند ولی امتداد ديگر آنها فرق میكند يعنی يك حركت
از حركت ديگر كوتاهتر است ، اين همان است كه به آن زمان میگوئيم . در
مثال دوم به عكس بعد زمانی دو حركت با هم منطبقند ولی از حيث
بعد مسافت اختلاف دارند . پس میبينيم در حركت دو بعد هست يك بعد
مسافت و يك بعد و كشش ديگر به نام زمان . اين بعد دوم در حقيقت
مقداری است كه به متحرك امكان حركت داده شده يعنی زمان مقدار امكان
حركت است كه واقعا وجود دارد .
پس خلاصه حرف شيخ كه ما اينجا نقل كرديم اين شد كه كسانی كه وجود زمان
را در خارج نفی میكنند متوجه نحوه خاص وجود زمان كه يك كشش غير قار
است نمی باشند و چيزی را هم كه رد میكنند واقعا مردود است . زمان به
اصطلاح شيخ اضعف الوجودتر از حركت است يعنی مثل حركت وجود دارد نه
اينكه نداشته باشد منتها وجودی ضعيف تر و وابسته به آن .
مرحوم آخوند از همين جا استفاده میكند و میگويد اين سخن شيخ با كمال
صراحت رساننده حركت قطعيه است چه وقتی كه شيخ میگويد زمان مقدار حركت
است مقصودش چه میتواند باشد آن حركتی كه مقدار داشته باشد كدام حركت
است . حركت توسطيه كه آنی است و مقدار ندارد و حال آنكه زمان امری
واقعی است . آن حركتی كه مقدار دارد حركت قطعيه است . پس شيخ هم آنچه
را كه ما امروز حركت قطعيه میناميم قبول داشته منتها به اصطلاح و تعبير
ديگری و آنچه را هم كه رد میكند مصداق اصطلاح ما از حركت قطعيه نيست ،
در غير اين صورت بايد گفت كه شيخ در يك كتاب و در دو جای آن دو مطلب
متناقض گفته است ، در حالی كه شأن شيخ در مرتبهای بالاتر از اين حرفها
است كه چنين تناقضی را در يك كتاب بيان كند .